همکلاسی

پایگاه مجازی دانشجویان دانشگاه اسلامشهر

همکلاسی

پایگاه مجازی دانشجویان دانشگاه اسلامشهر

رباعیات عبید زاکانی

تا مهر توام در دل شوریده نشست
وافتاد مرا چشم بدان نرگس مست
این غم ز دلم نمی‌نهد پای برون
وین اشگ ز دامنم نمیدارد دست

دوران بقا بی‌می و ساقی حشواست
بی زمزمهٔ نای عراقی حشو است
چندانکه فذالک جهان می‌نگرم
بارز همه عشرتست و باقی حشواست  

 

میکوش که تا ز اهل نظر خوانندت
وز عالم راز بی‌خبر خوانندت
گر خیر کنی فرشته خوانند ترا
ور میل بشر کنی بشر خوانندت     
 
 گل کز رخ او خجل فرو میماند
چیزیش بدان غالیه‌بو میماند
ماه شب چهارده چو بر می‌آید
او نیست ولی نیک بدو میماند
 
نظرات 2 + ارسال نظر
هدیه یکشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:06 ب.ظ

چه رمانتیک

م ه د ی یکشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:49 ب.ظ

سلام
بعد از چند که به وبلاگ سر نزده بودم . اومدم به وبلاگ سر زدم دیدم مطلب دادین.و خیلی خوشحال شدم .

اما ادبیات رو من با نوزده پاس کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد